بدون عنوان
لغت نامه فرهام جون
بابایی = نمیتونه بگه بابایی میگه بابابزرگ = بابادگ بابی &...
نویسنده :
مامان ساجده
19:41
بدون عنوان
سلام دوستان گل نی نی وبلاگی بعد یه چند ماه اومدم وب پسملی رو بروز کنم ولی چون بنایی داشتیم نتونستم بیام ودرگیر کارا بودم وتولد فرهام جونم یه تولد دورهمی با باباجون و مامان جون وعمه ها و دایی اینا بود که خیلی خوش گذشت جاتون خالی و سفارش کیکم با انتخاب اقا فرهام داده شد و باب اسفنجی بود که خیلی خوشش اومد ازش و لباس تولدم لباس بلوچی بود و رفیق بابایی که خیاطن زحمتشو کشیدن و تا پست بعدی بای بای بای ...
نویسنده :
مامان ساجده
10:23
محمد یوسف پسرعمه ی فرهام
بدون عنوان
بدون عنوان
واما سوختن یه قسمت از پای پسملم که موقعی که باباجونش (بابای بابافرهاد )چایی می خورد هی اون دنبال چایی بود و یه دفعه ای چایی ریخت رو پاش واما شروع شدن جیغ و داد ...... منم تند تند رو پاش پماد زدم و بعد چند روز خوب شد ولی هنوز جای زخمش مونده که هر وقت بهش میگم پسرم کجای پات سوخته اشاره به پاش میکنه و میگه اووف شده
نویسنده :
مامان ساجده
13:19